کار بد، بد است. در این هیچ تردیدی نیست.
بدی آن هم عوض شدنی نیست. یعنی در هیچ شرایطی بدی آن خوب نمیٔشود.
البته اگر دریای رحمت به جوش آید…
اگر جود خداوند به خروش آید…
ممکن است به فضل او همین سیّئه، از پرونده پاک شود و به جای آن حسنه نوشته شود.
این است که یکی از صفات دلنشین خداوند «مبدّل السیئات بالحسنات» است.
یا مبدّل السیئات بالحسنات!
ای تبدیل کننده بدیها به خوبیها!
یک درجه پایینتر از این احسان خداوند، این است که کار بد را بیامرزد.
اگر پای آمرزش به میان آمد، آن وقت دیگر به وسیله رحمت خداوند، از تبعات آن کار بد خلاص میشویم.
اما اگر آمرزیده نشد، دیگر وای به حالمان!
این بدترین حالت کار بد است.
همه اینها مقدمه بود برای درک یک کلمه از امام جواد علیه السلام، و آن این که:
نِعْمَةٌ لَا تُشْكَرُ كَسَيِّئَةٍ لَا تُغْفَرُ.
نعمتی که شکرش به جا آورده نشود مانند گناهی است که آمرزیده نشده.
یعنی همان بدترین حالت کار بد!
البته کفر نعمت موجب زوال نعمت میشود، «شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند».
اشتباه نکنیم، «زوال نعمت» چیزی است، «خود نعمت با ترک شکرگزاری، هم چون گناهی آمرزیده نشده باشد» چیز دیگر.
مفاد این روایت همانی است که از آن تعبیر میکنند به «وجوب شکر منعم».
یعنی همان طوری که عصیان خداوند حرام است و ترک معصیت واجب، همان گونه هم ترک شکر حرام و سپاس نعمت واجب.
عجبا!
با این همه نعمت که از شکر آنها غافلیم، چقدر وای به حالمان میشود؟!
فکر کنم ریشه خیلی از بدبختیهای ما روشن شد.